کلمه جو
صفحه اصلی

زغله

لغت نامه دهخدا

( زغلة ) زغلة. [ زُ ل َ ] ( ع اِ ) دُفعه از کمیز و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مقداری از کمیز و جز آن که یک دفعه ریخته می شود. ( ناظم الاطباء ). || آنچه از دهن اندازی از شراب و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || کون. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اندک چیزی. یقال : ازغل لی زغلة من سقائک ؛ ای صب لی شیئا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

زغلة. [ زُ ل َ ] (ع اِ) دُفعه از کمیز و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مقداری از کمیز و جز آن که یک دفعه ریخته می شود. (ناظم الاطباء). || آنچه از دهن اندازی از شراب و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || کون . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اندک چیزی . یقال : ازغل لی زغلة من سقائک ؛ ای صب لی شیئا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).


گویش مازنی

/zoghole/ پوست کنده

پوست کنده



کلمات دیگر: