کلمه جو
صفحه اصلی

دبار

فرهنگ فارسی

نامیست چهارشنبه را

لغت نامه دهخدا

دبار. [ دَ ] ( ع مص ) هلاک. ( منتهی الارب ). هلاک شدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ).

دبار. [ دِ ] ( ع اِ ) خیابانهای زراعت و تره. دبارة، یکی. ( منتهی الارب ). کرد زمین. کرد زراعت. ( ناظم الاطباء ). || چهارشنبه. دُبار. رجوع به دُبار شود. || دشمنی. || جویها که در زراعت روند. || حوادث وهزیمتها. ( منتهی الارب ). || لایعرف قبالا من دبار؛ نمی شناسند قبیل را از دبیر. ( ناظم الاطباء ).

دبار. [ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ دبارة. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). || ج ِ دبرة. ( ناظم الاطباء ).

دبار. [ دُ ] ( ع اِ ) نامیست چهارشنبه را. ( مهذب الاسماء ). روز چهارشنبه در قدیم و در کتاب عین خلیل شب چهارشنبه است. ( منتهی الارب ). دِبار. روز چهارشنبه. ( دهار ).

دبار. [ دَ ] (ع مص ) هلاک . (منتهی الارب ). هلاک شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).


دبار. [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دبارة. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || ج ِ دبرة. (ناظم الاطباء).


دبار. [ دِ ] (ع اِ) خیابانهای زراعت و تره . دبارة، یکی . (منتهی الارب ). کرد زمین . کرد زراعت . (ناظم الاطباء). || چهارشنبه . دُبار. رجوع به دُبار شود. || دشمنی . || جویها که در زراعت روند. || حوادث وهزیمتها. (منتهی الارب ). || لایعرف قبالا من دبار؛ نمی شناسند قبیل را از دبیر. (ناظم الاطباء).


دبار. [ دُ ] (ع اِ) نامیست چهارشنبه را. (مهذب الاسماء). روز چهارشنبه در قدیم و در کتاب عین خلیل شب چهارشنبه است . (منتهی الارب ). دِبار. روز چهارشنبه . (دهار).


دانشنامه عمومی

شهر دبار (به مقدونی: Дебар) با جمعیت ۱۹٫۵۴۲ نفر در استان جنوب غربی کشور جمهوری مقدونیه واقع شده است.
فهرست شهرهای جمهوری مقدونیه

(گنابادی) دِبار؛ در پشت سوار شدن ، پشت سوار پشت ، سوار شدن ، گذاشتن روی پشت


گویش مازنی

/de baar/ دو برابر – دوبار

دو برابر – دوبار


پیشنهاد کاربران

به عقیده من دبار به معنی چرخ هستی میتواند باشد


کلمات دیگر: