کلمه جو
صفحه اصلی

زز

فرهنگ فارسی

سیل زدن سیل زد او را او بر پشت گردن وی زد

لغت نامه دهخدا

زز. [ زَزز ] ( ع مص ) سیلی زدن. ( منتهی الارب ): ززه ززا از باب نصر؛ سیلی زد او را و بر پشت گردن وی زد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دزی ج 1 ص 590 و 591 شود.

گویش مازنی

/zoz/ درد استخوان - سوزش و درد آمدن دندان در اثر تماس با آب بسیار سرد ۳زوزه

۱درد استخوان ۲سوزش و درد آمدن دندان در اثر تماس با آب بسیار ...



کلمات دیگر: