کلمه جو
صفحه اصلی

زچ

لغت نامه دهخدا

زچ. [زَ ] ( ص ، اِ ) مخفف زاچ ( زن نوزای ). ( فرهنگ نظام ).

زچ. [ زُ ] ( اِ ) تیر پرتاب باشد که پیکان آنرا از استخوان فیل و شاخ قوچ و گاومیش و امثال آن سازند. لغتی ( لهجه ای ) است در زج ( با جیم ) بدین معنی. ( از برهان قاطع ). رجوع به زُچ شود. || کوتاهترین تیرها را گویند. لغتی است در زج. ( برهان قاطع ). || لغتی است در زج بمعنی قراقروت. ( از برهان ).

زچ. [ زُچ چ ] ( اِ )تیر پرتاب. ( شرفنامه منیری ). و رجوع به زُچ شود.

زچ . [ زُ ] (اِ) تیر پرتاب باشد که پیکان آنرا از استخوان فیل و شاخ قوچ و گاومیش و امثال آن سازند. لغتی (لهجه ای ) است در زج (با جیم ) بدین معنی . (از برهان قاطع). رجوع به زُچ ّ شود. || کوتاهترین تیرها را گویند. لغتی است در زج . (برهان قاطع). || لغتی است در زج بمعنی قراقروت . (از برهان ).


زچ . [ زُچ چ ] (اِ)تیر پرتاب . (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به زُچ شود.


زچ . [زَ ] (ص ، اِ) مخفف زاچ (زن نوزای ). (فرهنگ نظام ).


دانشنامه عمومی

زچ، روستایی از توابع بخش کاکاوند شهرستان دلفان در استان لرستان ایران است.
این روستا در دهستان کاکاوند غربی قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۸ نفر (۹خانوار) بوده است.

واژه نامه بختیاریکا

( زَچ ) از گونه های از سنگ گچی


کلمات دیگر: