کلمه جو
صفحه اصلی

داغون

فرهنگ فارسی

نام یکی از معبودان مردم فلسطین

لغت نامه دهخدا

داغون. ( ص ) صورتی و تلفظی از کلمه داغان متداول میان مردم تهران. رجوع به داغان شود.

داغون. ( اِخ ) نام یکی از معبودان مردم فلسطین ، او را بصورت نیمه انسان و نیمه ماهی تصویر کنند. ( قاموس الاعلام ترکی ).

داغون . (اِخ ) نام یکی از معبودان مردم فلسطین ، او را بصورت نیمه انسان و نیمه ماهی تصویر کنند. (قاموس الاعلام ترکی ).


داغون . (ص ) صورتی و تلفظی از کلمه ٔ داغان متداول میان مردم تهران . رجوع به داغان شود.


گویش مازنی

/daaghoon/ متلاشی – داغان

متلاشی – داغان


پیشنهاد کاربران

beaten, wrecked

تباه شده

Battered

dilapidated

Shattered

اگر واسه حال بد بودن دارید استفاده میکنید جمله im doing shitty میشه حالم داغونه


کلمات دیگر: