کلمه جو
صفحه اصلی

ساغ

فرهنگ فارسی

مرغیست شبیه به سار

لغت نامه دهخدا

ساغ. ( اِ ) مرغی است شبیه به سار. ( رشیدی ). جانوری است شبیه به سار. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( الفاظ الادویه ) ( آنندراج ) ( استینگاس ) ( ناظم الاطباء ) :
از تو شد شاهین و باز و ساغ ما و سار ما
وز توآمد فخر و نام و ننگ ما و عار ما.
مولوی ( از جهانگیری و رشیدی و شعوری و انجمن آرا و آنندراج ).
|| خشت پخته و آجر. || خانه ای که از نی سازند. ( استینگاس ) ( ناظم الاطباء ). || ( ترکی ، ص ) بزبان ترکی بمعنی هوشیار. ( آنندراج از کشف اللغات ).

دانشنامه عمومی

راست


گویش مازنی

/saagh/ سالم

سالم


پیشنهاد کاربران

دارک، ساق، ساقه

در زبان گیلکی ساغ به معنای سلامت و تندرست است

در زبان تورکی ساغ چند معنی دارد
سلامت
راست
بدوش حالت امری

ساغ یا ساق در زبان لری بختیاری به مَنای تندرست، سرحال و سلامت است.

در زبان کوردی کرمانجی ساغ به معنی سلامت و تندرستی و همچنین زنده است

ساغ ( Sağ ) کلمه ای ترکی به معنی سلامت، سمت راست و فعل امر به معنی بدوش از فعل ساغماق به معنی دوشیدن

ساغ ترکی به معنی بدوش از مصدر ساغماق به معنی دوشیدن و مکیدن شیر از پستان از زبان ترکی به زبان انگلیسی وارد شده و با تبدل غ به ک در ریخت: ساک یا ساک زدن ( مکیدن ) و یا به نام ابزاری جهت تعویض روغن ماشین ها با عنوان ساکشین ( دستگاه مکنده یا دوشنده ) امروزه کار برد دارد.


کلمات دیگر: