مانند کوس . چون کوس . همچون طبل پرباد
کوس وار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کوس وار. ( ص مرکب ، ق مرکب ) مانند کوس. چون کوس. همچون طبل پرباد :
قوس قزح قوس وار عالم فردوس وار
کبک دری کوس وار کرده گلو پر ز باد.
قوس قزح قوس وار عالم فردوس وار
کبک دری کوس وار کرده گلو پر ز باد.
منوچهری.
کلمات دیگر: