کلمه جو
صفحه اصلی

تقشیه

فرهنگ فارسی

پوست از مار و جز آن باز کردن

لغت نامه دهخدا

( تقشیة ) تقشیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) پوست از مار و جز آن بازکردن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). پوست انداختن مار. ( ناظم الاطباء ). || پوست کندن از چوب و خراطی کردن آنرا. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || از حاجت برگردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بازداشتن کسی را از حاجت وی. ( ناظم الاطباء ). قشا عن حاجته ؛ ای رده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

تقشیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پوست از مار و جز آن بازکردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پوست انداختن مار. (ناظم الاطباء). || پوست کندن از چوب و خراطی کردن آنرا. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از حاجت برگردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بازداشتن کسی را از حاجت وی . (ناظم الاطباء). قشا عن حاجته ؛ ای رده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: