کلمه جو
صفحه اصلی

دور انداز

فارسی به انگلیسی

refuse


فرهنگ فارسی

که دور اندازد .

لغت نامه دهخدا

دورانداز. [ اَ ] ( نف مرکب ) که دور اندازد. آنکه یا آنچه چیزی را به مسافت دور بیندازد چنانکه کمان تیر را. ( از یادداشت مؤلف ): نضیحة. ( منتهی الارب ). مطحر. طحور؛ کمان دورانداز. ( منتهی الارب ) :
تا نبیند دل دهنده راز را
تا نبیند تیر دورانداز را.
مولوی.
رجوع به دورانداختن شود.


کلمات دیگر: