کلمه جو
صفحه اصلی

مراع

فرهنگ فارسی

پیه

لغت نامه دهخدا

مراع. [ م ِ ] ( ع اِ ) پیه. ( از منتهی الارب ). شحم. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). سمن. ( متن اللغة ). پیه و چربش. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) آنکه جویای جای پرآب و علف است. من یطلب الخصب. ( از متن اللغة ). || چراگاه فراوان گیاه. خصیب ممرع. ( از متن اللغة ).


کلمات دیگر: