جمع دور افتاده آنکه از کسی یا جایی دور ماند .
دور افتادگان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دورافتادگان. [ اُ دَ / دِ ] ( اِ ن مف مرکب ) ج ِ دورافتاده ؛ آنکه از کسی یا جایی دور ماند :
به دورافتادگان از خانمانها
به واپس ماندگان از کاروانها.
به دورافتادگان از خانمانها
به واپس ماندگان از کاروانها.
نظامی.
کلمات دیگر: