حالت و چگونگی دود گرفته . دود زده .
دود گرفتگی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دودگرفتگی. [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی دودگرفته. دودزده. دودآلودی. ( ناظم الاطباء ). دودگنی : کتن ؛ دودگرفتگی خانه. ( منتهی الارب ). رجوع به دودآلود شود.
کلمات دیگر: