لباس , جامه , لباس محلي , درخواست , تقاضا , دادخواست , عرضحال , مرافعه , خواستگاري , يکدست لباس , پيروان , خدمتگزاران , ملتزمين , توالي , تسلسل , نوع , مناسب بودن , وفق دادن , جور کردن , خواست دادن , تعقيب کردن , خواستگاري کردن , لباس دادن به
بدله
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
بدله . [ ب ِ ل َه ْ ] (اِ) درختی که هرگز بار ندهد. || درختی که تنها برای سوزاندن باشد. || لباس هرروزه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مواد قبل شود.
بدلة. [ ب َ ل َ ] (ع اِ) جامه . لباس . (دزی ج 1 ص 58). و رجوع به دزی شود.
بدلة. [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) لباده ٔ بلندی که کشیش در موقع نماز روی لباس می پوشد . (از دزی ج 1 ص 58). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
( بدلة ) بدلة. [ ب ُ ل َ ] ( ع اِ ) لباده بلندی که کشیش در موقع نماز روی لباس می پوشد . ( از دزی ج 1 ص 58 ). و رجوع به ماده بعد شود.
بدلة. [ ب َ ل َ ] ( ع اِ ) جامه. لباس. ( دزی ج 1 ص 58 ). و رجوع به دزی شود.
بدله. [ ب ِ ل َه ْ ] ( اِ ) درختی که هرگز بار ندهد. || درختی که تنها برای سوزاندن باشد. || لباس هرروزه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مواد قبل شود.
بدلة. [ ب َ ل َ ] ( ع اِ ) جامه. لباس. ( دزی ج 1 ص 58 ). و رجوع به دزی شود.
بدله. [ ب ِ ل َه ْ ] ( اِ ) درختی که هرگز بار ندهد. || درختی که تنها برای سوزاندن باشد. || لباس هرروزه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مواد قبل شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی بَدَّلَهُ: آن را تبدیل کرد -آن را عوض کرد
معنی بَدِّلْهُ: آن را تبدیل کن -آن را عوض کن
ریشه کلمه:
بدل (۴۴ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
معنی بَدِّلْهُ: آن را تبدیل کن -آن را عوض کن
ریشه کلمه:
بدل (۴۴ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
wikialkb: بَدّلْه
کلمات دیگر: