کلمه جو
صفحه اصلی

شریجه

فرهنگ فارسی

باردانی که از چوب خرما و جز آن سازند جهت بار خربزه و مانند آن یا کمانی که از چوب شریج سازند .

لغت نامه دهخدا

( شریجة ) شریجة. [ ش َ ج َ ] ( ع اِ ) باردانی که از چوب خرما و جز آن سازند جهت بار خربزه و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کمانی که از چوب شریج سازند. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کمانی که از نی سازند. ( غیاث اللغات ). || کابک کبوتران که از نی ساخته باشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آشیانه کبوتران که از نی سازند. ( از اقرب الموارد ). || پاره ای از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || قطعه ای از پی که پر تیر را بدان محکم بندند. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || جلد کتاب. ج ، شَرائج. ( ناظم الاطباء ).

شریجة. [ ش َ ج َ ] (ع اِ) باردانی که از چوب خرما و جز آن سازند جهت بار خربزه و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کمانی که از چوب شریج سازند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کمانی که از نی سازند. (غیاث اللغات ). || کابک کبوتران که از نی ساخته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آشیانه ٔ کبوتران که از نی سازند. (از اقرب الموارد). || پاره ای از هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || قطعه ای از پی که پر تیر را بدان محکم بندند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جلد کتاب . ج ، شَرائج . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: