کلمه جو
صفحه اصلی

عظر

لغت نامه دهخدا

عظر. [ ع َ ] (ع مص ) ناپسند داشتن چیزی را. || پر کردن مشک را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


عظر. [ ع َ ] ( ع مص ) ناپسند داشتن چیزی را. || پر کردن مشک را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

عظر. [ ع َ ظَ ] ( ع اِ ) بار آبستنی. ( منتهی الارب ). بارداری و آبستنی. ( ناظم الاطباء ). || جنین. ( از ناظم الاطباء ). || عرق العظر؛ رگ که به سبب آن شترمادگان باردار نشوند، و چون آن را قطع کنند باردار گردند. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

عظر. [ ع َ ظِ ] ( ع ص ) ناپسند و مکروه. ( ناظم الاطباء ).

عظر. [ ع ُ ظُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَظور. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عَظور شود.

عظر. [ ع َ ظَ ] (ع اِ) بار آبستنی . (منتهی الارب ). بارداری و آبستنی . (ناظم الاطباء). || جنین . (از ناظم الاطباء). || عرق العظر؛ رگ که به سبب آن شترمادگان باردار نشوند، و چون آن را قطع کنند باردار گردند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


عظر. [ ع َ ظِ ] (ع ص ) ناپسند و مکروه . (ناظم الاطباء).


عظر. [ ع ُ ظُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَظور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عَظور شود.



کلمات دیگر: