کلمه جو
صفحه اصلی

شرمح

لغت نامه دهخدا

شرمح .[ ش َ رَم ْ م َ ] (ع ص ) یا شَرمَح . دراز و طویل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شَرمَح شود.


شرمح . [ ش َ م َ ] (ع ص ) دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). دراز و طویل . (ناظم الاطباء). مرد دراز. (مهذب الاسماء). رجوع به شَرَمَّح شود. || توانا و قوی . ج ، شرامح و شرامحة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توانا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).


شرمح. [ ش َ م َ ] ( ع ص ) دراز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازاقرب الموارد ). دراز و طویل. ( ناظم الاطباء ). مرد دراز. ( مهذب الاسماء ). رجوع به شَرَمَّح شود. || توانا و قوی. ج ، شرامح و شرامحة. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). توانا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

شرمح.[ ش َ رَم ْ م َ ] ( ع ص ) یا شَرمَح. دراز و طویل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شَرمَح شود.


کلمات دیگر: