پاره ای از پنبه قطعه ارعطب
عطبه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( عطبة ) عطبة. [ ع ُ ب َ ] ( ع اِ ) پاره ای از پنبه. ( منتهی الارب ). قطعه ای از عطب. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عُطب شود. || لته ای که از آن آتش برگیرند. ( منتهی الارب ). خرقه که بدان آتش گیرند. ( از اقرب الموارد ). أجد ریح عطبة؛ بوی پنبه یا کهنه ٔسوخته می شنوم. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).
عطبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) پاره ای از پنبه . (منتهی الارب ). قطعه ای از عطب . (از اقرب الموارد). رجوع به عُطب شود. || لته ای که از آن آتش برگیرند. (منتهی الارب ). خرقه که بدان آتش گیرند. (از اقرب الموارد). أجد ریح عطبة؛ بوی پنبه یا کهنه ٔسوخته می شنوم . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
کلمات دیگر: