کلمه جو
صفحه اصلی

فزغن

لغت نامه دهخدا

فزغن. [ ف َ غ َ ] ( اِ ) پیچک.گیاهی که بر درخت پیچد. ( یادداشت بخط مؤلف ). پارسی عشقه است و گفته اند نوعی از لبلاب است. ( آنندراج ).


کلمات دیگر: