کلمه جو
صفحه اصلی

عفاری

لغت نامه دهخدا

عفاری. [ ع َ را ] ( ع اِ ) ج ِ عفریة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به عفریة شود.

عفاری. [ ع ُ ی ی ] ( ع ص ) نیکو: نصل عفاری ؛ پیکان نیکو. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

عفاری . [ ع َ را ] (ع اِ) ج ِ عفریة. (ناظم الاطباء). رجوع به عفریة شود.


عفاری . [ ع ُ ی ی ] (ع ص ) نیکو: نصل عفاری ؛ پیکان نیکو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: