شرکی
شرکی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شرکی. [ ش ُ رَ کی ی ] ( ع ص ) لطم شرکی ؛ لطم شتاب و متواتر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || رجوع به شُرَّکی شود.
شرکی. [ ش ُرْ رَ کی ی ] ( ع ص ) شُرَّکی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شُرَکی شود.
شرکی. [ ش ُرْ رَ کی ی ] ( ع ص ) شُرَّکی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شُرَکی شود.
شرکی . [ ش ُ رَ کی ی ] (ع ص ) لطم شرکی ؛ لطم شتاب و متواتر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || رجوع به شُرَّکی شود.
شرکی . [ ش ُرْ رَ کی ی ] (ع ص ) شُرَّکی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شُرَکی شود.
کلمات دیگر: