کلمه جو
صفحه اصلی

فسفسه

لغت نامه دهخدا

( فسفسة ) فسفسة. [ ف ِف ِ س َ ] ( معرب ، اِ ) در پهلوی اَسْپَسْت از زبان پهلوی بهیئت اسپسته یا پسپسته وارد سریانی شده و از سریانی به زبان عربی درآمده فصفصة شده. ( از حاشیه برهان نقل از هرمزدنامه ). سپست تر. ( منتهی الارب ). علفی است که به عربی رطبة و به ترکی یونجه گویند و فصفصة معرب آن است. ( برهان ).

فسفسة. [ ف ِف ِ س َ ] (معرب ، اِ) در پهلوی اَسْپَسْت از زبان پهلوی بهیئت اسپسته یا پسپسته وارد سریانی شده و از سریانی به زبان عربی درآمده فصفصة شده . (از حاشیه ٔ برهان نقل از هرمزدنامه ). سپست تر. (منتهی الارب ). علفی است که به عربی رطبة و به ترکی یونجه گویند و فصفصة معرب آن است . (برهان ).



کلمات دیگر: