کلمه جو
صفحه اصلی

عظی

لغت نامه دهخدا

عظی. [ ع َ ظا / ع َ ظَن ْ ] ( ع مص ) آماسیدن شکم شتر از خوردن گیاه عنظوان. ( از اقرب الموارد ). عَظا. ( منتهی الارب ). رجوع به عظا شود.

عظی. [ ع َ ] ( ع ص ) شتر آماسیده شکم از خوردن گیاه عنظوان. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). عَظ. عَظیان. و رجوع به عظ و عظیان شود.

عظی . [ ع َ ] (ع ص ) شتر آماسیده شکم از خوردن گیاه عنظوان . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). عَظ. عَظیان . و رجوع به عظ و عظیان شود.


عظی . [ ع َ ظا / ع َ ظَن ْ ] (ع مص ) آماسیدن شکم شتر از خوردن گیاه عنظوان . (از اقرب الموارد). عَظا. (منتهی الارب ). رجوع به عظا شود.



کلمات دیگر: