کلمه جو
صفحه اصلی

عفازه

لغت نامه دهخدا

( عفازة ) عفازة. [ ع َ زَ ] ( ع اِ ) یکی عَفاز. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عفاز شود. || پشته زمین. ( از منتهی الارب ). اکمة. ( اقرب الموارد ).

عفازة. [ ع ُ زَ ] ( ع اِ ) بار پنبه. ( منتهی الارب ). غوزه دهان گشاده. ( دهار ). جوزالقطن. ( اقرب الموارد ). جوزةالقطن است که به فارسی کوزک و به شیرازی خروک و به اصفهانی کوکوزک پنبه و به هندی دهیری نامند. ( مخزن الادویه ). جوزق و بار پنبه. ( ناظم الاطباء ).

عفازة. [ ع َ زَ ] (ع اِ) یکی عَفاز. (از اقرب الموارد). رجوع به عفاز شود. || پشته ٔ زمین . (از منتهی الارب ). اکمة. (اقرب الموارد).


عفازة. [ ع ُ زَ ] (ع اِ) بار پنبه . (منتهی الارب ). غوزه ٔ دهان گشاده . (دهار). جوزالقطن . (اقرب الموارد). جوزةالقطن است که به فارسی کوزک و به شیرازی خروک و به اصفهانی کوکوزک پنبه و به هندی دهیری نامند. (مخزن الادویه ). جوزق و بار پنبه . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: