کلمه جو
صفحه اصلی

عفافه

لغت نامه دهخدا

( عفافة ) عفافة. [ ع َ ف َ ] ( ع مص ) به معنی مصدر عَف و عَفاف است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بازایستادن از زشتی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). بازایستادن. ( آنندراج ). رجوع به عف و عفاف شود.

عفافة. [ ع ُ ف َ ] ( ع اِ ) اسم است مصدر عَف را به معنی فراهم آمدن و گرد آمدن شیر در پستان ، و گویند باقی ماندن آن است در پستان. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به عَف شود. || شیر فراهم آمده. باقی مانده شیر در پستان. ( منتهی الارب ). باقیمانده شیر در پستان پس از آنکه اکثر آن نوشیده شده باشد. ( از اقرب الموارد ). || ( اِخ ) آبی است بنی نمیر را. ( از معجم البلدان ).

عفافة. [ ع َ ف َ ] (ع مص ) به معنی مصدر عَف ّ و عَفاف است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بازایستادن از زشتی . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بازایستادن . (آنندراج ). رجوع به عف و عفاف شود.


عفافة. [ ع ُ ف َ ] (ع اِ) اسم است مصدر عَف ّ را به معنی فراهم آمدن و گرد آمدن شیر در پستان ، و گویند باقی ماندن آن است در پستان . (از اقرب الموارد). و رجوع به عَف ّ شود. || شیر فراهم آمده . باقی مانده ٔ شیر در پستان . (منتهی الارب ). باقیمانده ٔ شیر در پستان پس از آنکه اکثر آن نوشیده شده باشد. (از اقرب الموارد). || (اِخ ) آبی است بنی نمیر را. (از معجم البلدان ).



کلمات دیگر: