مراقب بودن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
عقل ، اِحْتِراسٌ
مترادف و متضاد
ذکر کردن، مواظبت کردن، ملتفت بودن، بخاطر آوردن، تذکر دادن، اعتناء کردن به، مراقب بودن، یاداوری کردن، تصمیم داشتن
مراقب بودن، مواظب بودن، توجه داشتن به
مراقب بودن
پیشنهاد کاربران
پاییدن و پاسداری
. . . . . Take care of
هوای کسی را داشتن
تو کوک کسی رفتن = مراقب کسی بودن ( گویش تهرانی )
کلمات دیگر: