وقتی کسی شراب یا نوشیدنی های مستی آور بخورد و از حدّ و اندازه آن بگذرد می گویند طَرَف رد داده!
از خود بی خود شدن، مست، ملنگ، مدهوش، منگ، آب از سَر گذشتن، به سیمِ آخر زدن!
مثالی از شعر مست و هوشیار پروین اعتصامی:
گفت:"می بسیار خوردی، زان چنین بی خود شدی"/گفت:"ای بی هوده گو، حرفِ کم و بسیار نیست"
گفت:"باید حَد زند هُشیار مردم، مست را"/گفت:"هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست"
معنی: مُحتَسِب ( گشتِ ارشاد ) گفت: خیلی شراب خوردی و رد دادی داداش/ردداده گفت: برای مست شدن کم و زیاد معنا ندارد، مهم عملِ بدی است که انجام دادم
مُحتَسِب ( گشتِ ارشاد ) گفت: باید آدم های هوشیار مردم ردداده رو مجازات کنند/ ردداده گفت: هوشیار دیدی خبرش هم به من بده، چون اینجا کسی هوشیار نیست!
معنی دیگر رد دادن: نپذیرفتن، قبول نکردن - بی خیال شدن، چشم پوشیدن، گذشتن، اهمیت ندادن، دست برداشتن، وِل کردن، وارهان!
مثال: وقتی گوشیش ( موبایلش ) زنگ خورد رد داد!