کلمه جو
صفحه اصلی

مسترد


مترادف مسترد : پس داده شده، برگردانده شده، برگشته، استرداد شده

برابر پارسی : بازپس داده، برگردانده، پس داده

فارسی به انگلیسی

restored, refunded

مترادف و متضاد

پس‌داده‌شده، برگردانده‌شده، برگشته، استرداد شده


فرهنگ فارسی

پس گرفته شده، پس داده شده
( اسم ) رد کننده پس دهنده .

فرهنگ معین

(مُ تَ رَ دّ ) [ ع . ] (اِمف . ) باز فرستاده ، پس داده .

لغت نامه دهخدا

مسترد. [ م ُ ت َ رِدد ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استرداد. واپس خواهنده. رجوع به استرداد شود.

مسترد. [ م ُ ت َ رَدد ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استرداد. بازپس داده شده وواپس داشته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). واگرفته. رد کرده شده. پس گرفته شده. رجوع به استرداد شود :
هر که آنجا بگذرد زر میبرد
نیست هدیه مصلحان را مسترد.
مولوی ( مثنوی ).
کار آن دارد خود آن باشد ابد
دائما نی منقطع نی مسترد.
مولوی ( مثنوی ).
- مسترد داشتن و مسترد کردن و مسترد نمودن ؛ بازپس گرفتن. استرداد کردن. طلب بازپس دهی کردن.
- || پس دادن. باز دادن. واپس دادن. عودت دادن.

مسترد. [ م ُ ت َ رَدد ] (ع ص ) نعت مفعولی از استرداد. بازپس داده شده وواپس داشته شده . (غیاث ) (آنندراج ). واگرفته . رد کرده شده . پس گرفته شده . رجوع به استرداد شود :
هر که آنجا بگذرد زر میبرد
نیست هدیه ٔ مصلحان را مسترد.

مولوی (مثنوی ).


کار آن دارد خود آن باشد ابد
دائما نی منقطع نی مسترد.

مولوی (مثنوی ).


- مسترد داشتن و مسترد کردن و مسترد نمودن ؛ بازپس گرفتن . استرداد کردن . طلب بازپس دهی کردن .
- || پس دادن . باز دادن . واپس دادن . عودت دادن .

مسترد. [ م ُ ت َ رِدد ] (ع ص ) نعت فاعلی از استرداد. واپس خواهنده . رجوع به استرداد شود.


فرهنگ عمید

پس گرفته شده، پس داده شده.

پیشنهاد کاربران

تحویل داده شود

پس گرفته. ادعای خودرا پس گرفته. مطالبه اش را پس گرفته

باز پس گرفتن

واسپاری

. . . امپریالیست های �یانکی� خواهان واسپاری [مُستَرَد کردن] وی به دستگاه دیوانسالاری کشور نگونبخت زیر فرمانروایی شان شدند. آن ها به خون وی تشنه اند.

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/04/blog - post_43. html



کلمات دیگر: