کلمه جو
صفحه اصلی

انگولک

فارسی به انگلیسی

bungle

فرهنگ فارسی

( اسم ) انگشت کوچک .

فرهنگ عمید

= * انگولک کردن
* انگولک کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه]
۱. دستکاری کردن، با چیزی ور رفتن.
۲. مزاحم کسی شدن، به کسی آزار رساندن.

= ⟨ انگولک کردن
⟨ انگولک کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]
۱. دستکاری کردن، با چیزی ور رفتن.
۲. مزاحم کسی شدن؛ به کسی آزار رساندن.


واژه نامه بختیاریکا

اَنگُل؛ سُک و دُک

پیشنهاد کاربران

انگولک کردن واژه اورامیه که ان به معنی کونه وگولک به معنی انگوشت یعنی انگوشتت را در کون کسی فرو کردن که به فارسی به ان یاعن میگویند

در مشهد به این عمل قِرِکی می گویند.


کلمات دیگر: