مرد ناکس و فرومایه .
ملم
فرهنگ فارسی
مرد ناکس و فرومایه .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
ملم . [ م َ ل َ ] (ع ص ) مرد ناکس و فرومایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملم . [ م ِ ل َم م ] (ع ص ) رجل ملم ؛ آنکه جمع کند قوم یا عشیره ٔ پراکنده ٔ خود را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- رجل ملم مِعَم ّ ؛ مردی که کارهای مردم اصلاح کند و نیکی او به همگان رسد. (از اقرب الموارد).
ملم. [ م ِ ل َم م ] ( ع ص ) رجل ملم ؛ آنکه جمع کند قوم یا عشیره پراکنده خود را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- رجل ملم مِعَم ؛ مردی که کارهای مردم اصلاح کند و نیکی او به همگان رسد. ( از اقرب الموارد ).
ملم. [ م ِ ل َم م / م ُ ل َم م ] ( ع ص ) سخت و استوار از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).
ملم. [ م َ ل َ ] ( ع ص ) مرد ناکس و فرومایه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
ملم . [ م ِ ل َم م / م ُ ل َم م ] (ع ص ) سخت و استوار از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
ملم . [ م ُ ل ِم م ] (ع ص ) غلام ملم ؛ کودک نزدیک به بلوغ . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلای نازل . سختی و بلا : این تصور مکن که در هیچ ملم و مهم که پیش آید... مرا از پیشبرد کار تو اغفال و اذهان تواند بود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 112). او را به دفع آن مهم و دفع آن ملم دعوت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 126). و رجوع به ملمة و ملمات شود.