کلمه جو
صفحه اصلی

پیروز شدن

فارسی به انگلیسی

defeat, overcome, triumph, win, clinch, floor, lick

defeat, overcome, triumph, win


فارسی به عربی

فوز
انتصار

فوز


مترادف و متضاد

win (فعل)
بردن، تحصیل کردن، بدست اوردن، تسخیر کردن، فتح کردن، پیروز شدن، غلبه کردن، فاتح شدن، غلبه یافتن بر

triumph (فعل)
غالب امدن، پیروز شدن

defeat (فعل)
شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتاده گی

gain victory (فعل)
پیروز شدن

outfight (فعل)
پیروز شدن، از میدان در کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- غالب شدن مظفر گشتن فاتح شدن : چو پیروز شد دزد تیره روان چه غم دارد از گری. کاروان ? ( سعدی ) ۲- کامیاب شدن .

لغت نامه دهخدا

پیروز شدن.[ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) غالب گشتن. مظفر گشتن. فیروزی یافتن. فاتح گردیدن. کامیاب شدن. ظفر یافتن. انجاح. نجح. ( منتهی الارب ). نجاح. ( منتهی الارب ) :
چو آگاهی آمد بنزدیک شاه
که خرّاد پیروز شد باسپاه
بجز کینه ساوه شاهش نماند
خرد را به اندیشه اندر نشاند.
فردوسی.
چو پیروز شد دزد تیره روان
چه غم دارد از گریه کاروان.
سعدی.

گویش اصفهانی

تکیه ای: baranda bebiyan
طاری: baranda beboy(mun)
طامه ای: baranda boboɂan
طرقی: baranda beboymun
کشه ای: baranda beboymun
نطنزی: barande baboyan


پیشنهاد کاربران

بردن

به پیروزی رسیدن

به پیروزی دست یافتن


کلمات دیگر: