بمعنی روز است و در لغت تبری و دری جیم بازا تبدیل می یابد
روچ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
روچ. ( اِ ) بمعنی روز است و در لغت تبری و دری جیم با زا تبدیل می یابد. ( انجمن آرا ). روج. رجوع به روج و روز شود :
ویته سردر بیابانم شو و روچ
سرشک از دیده بارانم شو و روچ
نه تو دیرم نه جانم میکرو درد
همی زانم که نالانم شو و روچ.
ویته سردر بیابانم شو و روچ
سرشک از دیده بارانم شو و روچ
نه تو دیرم نه جانم میکرو درد
همی زانم که نالانم شو و روچ.
بابا طاهر ( از انجمن آرا ).
دانشنامه عمومی
خزیدن. کلمه ای مشترک بین ژرمن های ساکن آلپ و کرمانی های جنوب خطۀ پارس.
پیشنهاد کاربران
روز
کلمات دیگر: