کلمه جو
صفحه اصلی

توره


مترادف توره : شغال

فارسی به انگلیسی

jackal

فارسی به عربی

ثعلب

مترادف و متضاد

jackal (اسم)
شغال، توره، جان کنی مفت

شغال


فرهنگ فارسی

( اسم ) شغال شکال .
سیاستمداران فرانسه و رئیس مجلس فرانسه بود . تقسیم فرانسه به استان ها از پیشنهادهای او بود .

فرهنگ معین

(تُ رَ ) شغال ، تورک هم گویند.

لغت نامه دهخدا

توره . [ ت َ وَرْ رُه ْ ] (ع مص ) نادانستگی و نااستادی کردن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


توره . [ ت َ رِ ] (اِ) فرزند عزیز و گرامی را گویند. (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). خواه پسر باشد یا دختر. (ناظم الاطباء). در اوستا تئورونه صفت است به معنی جوان و برای بچه ٔ آدمی و جانور بکار رفته و توره (شغال ) و توله از همین ریشه است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || محبوب و معشوق . (ناظم الاطباء).


توره . [ رَ / رِ ] (اِ) جانوری است که او را شغال گویند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از ناظم الاطباء). ابن آوی . (ربنجنی ). پهلوی تورک به معنی شغال یا تورک و بلوچی تولاگ و تولاغ و شغال . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من
شیری و یکی دشت پر از روبه و توره .

قطران (از فرهنگ رشیدی ).


|| بخاو آهنی که بر دست و پای ستور گذارند. (برهان ) (ناظم الاطباء). شکال که بر دست اسبان نهند. (شرفنامه ٔ منیری ). || به ترکی قاعده و قانون و طرز و روش باشد و نام شریعتی که چنگیزخان از خودوضع کرده بود. (برهان ). در ترکی روش و قاعده . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). در ترکی به معنی رسم و قاعده مطلق و به مجاز شریعتی را گویند که چنگیزخان از خود وضع کرده . (غیاث اللغات ). || حالا به معنی حکم شدید پادشاهی مستعمل . (غیاث اللغات ). || به هندی کم را گویند که در مقابل بسیار است . (برهان ). مأخوذ از هندی کم و اندک و قلیل . (ناظم الاطباء). || خان زادگان خوارزم و اوزبک را که به مقام خانی نرسیده اند توره خوانند و توره بمنزله ٔ میرزائی است که بر اولاد امیرتیمور اطلاق کرده اند. (انجمن آرا) (آنندراج ).

توره . [ رِ ] (اِخ ) ژاک گیوم . از سیاستمداران فرانسه (1746-1794 م .) و رئیس مجلس فرانسه بود. تقسیم فرانسه به استانها از پیشنهادهای او بود. وی در شورای انقلاب محکوم بمرگ گردید و بوسیله ٔ گیوتین اعدام شد. (از لاروس ).


تورة. [ ت َ رَ ] (ع اِ) دختری که میانجی گری کند میان عشاق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تور شود.


( تورة ) تورة. [ ت َ رَ ] ( ع اِ ) دختری که میانجی گری کند میان عشاق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تور شود.
توره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) جانوری است که او را شغال گویند. ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از شرفنامه منیری ) ( از ناظم الاطباء ). ابن آوی. ( ربنجنی ). پهلوی تورک به معنی شغال یا تورک و بلوچی تولاگ و تولاغ و شغال. ( حاشیه برهان چ معین ) :
تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من
شیری و یکی دشت پر از روبه و توره.
قطران ( از فرهنگ رشیدی ).
|| بخاو آهنی که بر دست و پای ستور گذارند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). شکال که بر دست اسبان نهند. ( شرفنامه منیری ). || به ترکی قاعده و قانون و طرز و روش باشد و نام شریعتی که چنگیزخان از خودوضع کرده بود. ( برهان ). در ترکی روش و قاعده. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). در ترکی به معنی رسم و قاعده مطلق و به مجاز شریعتی را گویند که چنگیزخان از خود وضع کرده. ( غیاث اللغات ). || حالا به معنی حکم شدید پادشاهی مستعمل. ( غیاث اللغات ). || به هندی کم را گویند که در مقابل بسیار است. ( برهان ). مأخوذ از هندی کم و اندک و قلیل. ( ناظم الاطباء ). || خان زادگان خوارزم و اوزبک را که به مقام خانی نرسیده اند توره خوانند و توره بمنزله میرزائی است که بر اولاد امیرتیمور اطلاق کرده اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).

توره. [ ت َ رِ ] ( اِ ) فرزند عزیز و گرامی را گویند. ( برهان ) ( از شرفنامه منیری ) ( ناظم الاطباء ). خواه پسر باشد یا دختر. ( ناظم الاطباء ). در اوستا تئورونه صفت است به معنی جوان و برای بچه آدمی و جانور بکار رفته و توره ( شغال ) و توله از همین ریشه است. ( حاشیه برهان چ معین ). || محبوب و معشوق. ( ناظم الاطباء ).

توره. [ ت َ وَرْ رُه ْ ] ( ع مص ) نادانستگی و نااستادی کردن در کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

توره. [ رِ ] ( اِخ ) ژاک گیوم. از سیاستمداران فرانسه ( 1746-1794 م. ) و رئیس مجلس فرانسه بود. تقسیم فرانسه به استانها از پیشنهادهای او بود. وی در شورای انقلاب محکوم بمرگ گردید و بوسیله گیوتین اعدام شد. ( از لاروس ).

فرهنگ عمید

شغال: تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از روبه و توره (قطران: رشیدی: توره ).

دانشنامه عمومی

توره شهری است در بخش زالیان شهرستان شازند استان مرکزی ایران. این شهر در بزرگراه اراک به بروجرد پس از رودخانهٔ قره چای قرار گرفته است. کوه آلاداغ (۳۲۱۰ متر) نیز در باختر این شهر قرار گرفته است. شهرداران توره از آغاز تأسیس تاکنون احمد الیاسی، مرتضی میرزاجانی، علی حیدری و محرم قربانی و اکبر رضایی و حسین آشناور هستند.نام دیگر این شهر مهاجر است که به علت ویژگیهای سکنی گزینی افراد در ان نامگذاری شده است
«تور» نام قبیله ای از طایفه آریایی ها بوده است. توران به معنای سرزمین تور می باشد و کلمه «توره» نیز با پسوند «ه» به معنی سرزمین منتسب به تور می باشد.
از آن جا که کاروانسرای قدیمی این شهر در مسیر کاروانرو قدیم، به «توی راه» شهرت داشته نام این شهر را برگفته از همین لقب می دانند.
تفرجگاه و پارک سراب پنجعلی از نقاط دیدنی این شهر است.غار صادق علی نیز در رشته کوه غازک در نزدیکی توره (پشت پلیس راه توره) و در جنوب غربی اراک واقع شده است.
از مکانهای دیگر دیدنی و گردشگری کوه غازک است که سالیانه کوهنوردان زیادی را به این منطقه می کشاند.
همچنین دربند توره که تفرجگاه های بسیار دارد از مکانهای تفریحی شهر توره است.
توره (اسپانیا). مختصات: ۳۷°۰۹′ شمالی ۱°۵۳′ غربی / ۳۷٫۱۵۰°شمالی ۱٫۸۸۳°غربی / 37.150; -1.883
فهرست دهستان های آلمریا
توره دهستانی در استان آلمریای اسپانیا است.
در این دهستان ۲٬۴۵۳ نفر زندگی می کنند. مساحت این دهستان ۱۰۸ کیلومتر مربع است.

شهر توره به خاطر وجود کاروانسرا بین جاده بین المللی به معنی توی راه- توی ره- توره که نام امروزی همین شهر هم توره میباشد.


روباه[toore]


دانشنامه آزاد فارسی

توِرِه
رجوع شود به:تیبر

گویش مازنی

توبره – کیسه ی گردن آویز اسب و استر


وسیله ای برای تغییر سرعت و ارتفاع سنگ آسیاب


/toore/ برآمدگی یا تورم زیر گلو - نام یکی از گیاهان طبی & توبره – کیسه ی گردن آویز اسب و استر & وسیله ای برای تغییر سرعت و ارتفاع سنگ آسیاب

۱برآمدگی یا تورم زیر گلو ۲نام یکی از گیاهان طبی


واژه نامه بختیاریکا

شغال
( تورِه ) کلاهک روی محور مزغو که در زیر سنگ بالایی قرار میگیرد و باعث حرکت می شود.

پیشنهاد کاربران

( در گویش مردم شهر سیریز ) شغال است

از پهلوی توراک یا تورَک گرفته سره به معنی شغال
در زبان کردی به عصبانیت گویند.

در زبان لری به شغال می گویند
توره ( سگ توره ) tooreh

شهر توره::شهری لر نشین و به معنی
راه باریک. مسیر
تور ( تر ) ::راه . مسیر
Tor

توره= شغال
توره = کیسه ٰ جای نگهداری بار ٰ کوله بار

توره در گویش زبان بختیاری به معنی شغال یا ( سگ گرگ ) میباشد ولی در معانی دیگر به معنی گروه ودسته نیز بکار میرود.

در لهجه ی دارابی استان فارس نیز به شغال گفته می شود

در گویش زبان بختیاری توره به معنای شغال است.

توره، منسوب به قوم تور، توران

توره در لری خرم آباد به معنای توبره و نیز شغال می باشد. تورسن یا توریان یعنی قهر کردن توره شهرلرنشین استان مرکزی!آقایان ترک فازتون چیه که توره را به توران میچسبانید. ؟توران هم ربطی به شما نداره وسرزمین قومی آریایی بوده

دوست عزیز آقای لطفی نگفتن توره یعنی تورک در ضمن توره در تورکی میشه رسمt�re . در ضمن دوست لرم شما که سید هستید معلومه عرب تبارید تورو خدا شما دیگه واسه ما اریایی اریایی نکنید. اگرچه لر ها رو بازماندگان کاسید ها هستند که غیر اریایی بودند.

توره در بختیاری یعنی شغال

توره به ترکی به معنی چیزی که مرسوم هست و بدان عمل میشود . . عقیده رسم و آیین مترادف توره هستند


کلمات دیگر: