کلمه جو
صفحه اصلی

بی مو


مترادف بی مو : طاس، کچل، کل

متضاد بی مو : مودار، زلف دار

فارسی به انگلیسی

hairless

فارسی به عربی

ناعم
اصلع

ناعم


مترادف و متضاد

bald (صفت)
برهنه، طاس، عریان، کچل، بی مو، کل، بی لطف، بی ملاحت

hairless (صفت)
طاس، بی مو

glabrous (صفت)
طاس، بی مو، صاف، بدون کرک

smooth (صفت)
ساده، بی مو، ملایم، صاف، سلیس، روان، نرم، بدون اشکال، هموار، صیقلی، دلنواز، قسمت صاف هر چیز، بی تکان

طاس، کچل، کل ≠ مودار، زلف‌دار


فرهنگ فارسی

آنکه موی ندارد .

لغت نامه دهخدا

بی مو. ( ص مرکب ) ( از: بی + مو ) آنکه موی ندارد. || أمرد. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به بی موی شود.

گویش مازنی

/bimo/

واژه نامه بختیاریکا

خِت

پیشنهاد کاربران

گوش مازنی / اومد


کلمات دیگر: