کلمه جو
صفحه اصلی

پدر در اوردن

پیشنهاد کاربران

پیروی صفت مرکب پدرسوخته که ( در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام می گرفت و بدهکار می شد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمی پرداخت طلبکار حق داشت مومیایی پدر را بسوزاند. به این دلیل کسی که از نظر مالی بدهکار و ورشکست بود پدرسوخته نامیده می شد ر. ج به پدر سوخته ) پدر کسی را در آوردن هم به معنی در آوردن پدر مومیایی فرد بدهکار از تابوت میباشد.

کسی را بیچاره کردن

Put through hell; Put through the wringer


کلمات دیگر: