۱ - ( صفت ) آن چه سرش سیاه باشد . ۲ - قلم ( که سرش را در مرکب زنند ) . ۳ - سیاه سار . ۴ - زن بیچاره و بینوا . ۵ - گناهکار . قلم تراشیده نویسندگی سیاه سر
لغت نامه دهخدا
سیاسر. [ سیا س َ ] ( اِ مرکب ) قلم تراشیده نویسندگی. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سیاه سر. || ساراست و آن پرنده ای باشد معروف. ( برهان ) ( آنندراج ).
فرهنگ عمید
= سیاه سر
سیاهسر#NAME?
دانشنامه عمومی
سیاسر ، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان زهک در استان سیستان و بلوچستان. این روستا در دهستان زهک قرار دارد و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن (۱۰۵ خانوار) ۴۹۹ نفر بوده است.
/siaa sar/ از توابع رامسر /seyaa sar/ از توابع جنت رودبار تنکابن
از توابع رامسر
پیشنهاد کاربران
در گویش دری افغانستان سیاسر = زن سیاسرها= زنان ، . . . کم کم این واژه به دلیل نوعی تصغیری که توهین پنداشته میشود کاربردش کمتر شده است . می گویند این واژه به دلیل شال یا چادری سیاهی که زنان کوچی یا کوچ نشین ( عشایر ) در این کشور بر سر می کردند ، به عوام سرایت کرده ، معروف شده و مصطلح گردیده است؟!