تاج سر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) بزرگ گرامی سرور ارجمند. یا تاج سر عشاق معشوق .
لغت نامه دهخدا
تاج سر. [ ج ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بزرگ. گرامی سرور. ارجمند :
چو تخت آرای شد طرف کلاهش
ز شادی تاج سر میخواند شاهش.
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب تخت و سزاوار ملک و تاج سری.
چو تخت آرای شد طرف کلاهش
ز شادی تاج سر میخواند شاهش.
نظامی.
از پی آن گشت فلک تاج سر.نظامی.
|| تاج سر بودن. بزرگ و مافوق و سرور بودن : کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب تخت و سزاوار ملک و تاج سری.
حافظ.
کلمات دیگر: