جمع ثط و اثط
ثط
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ثط. [ ث َطط ] ( ع ص ، اِ ) مرد کوسه یا کسی که مو در ریش و ابروی او کم باشد: رجل ثطّ الحاجبین. || مرد گران شکم که راه رفتن نتواند. ج ، اثطاط، ثُطّ، ثطان ، ثطاط، ثططة.
ثط. [ ث َطط ] ( ع مص ) ثطط. ثطاطت. ثطوطت. کوسه شدن. || گران شکم شدن. || ریخ زدن.
ثط. [ ث ُطط ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ثطّ و اَثط.
ثط. [ ث َطط ] ( ع مص ) ثطط. ثطاطت. ثطوطت. کوسه شدن. || گران شکم شدن. || ریخ زدن.
ثط. [ ث ُطط ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ثطّ و اَثط.
ثط. [ ث َطط ] (ع ص ، اِ) مرد کوسه یا کسی که مو در ریش و ابروی او کم باشد: رجل ثطّ الحاجبین . || مرد گران شکم که راه رفتن نتواند. ج ، اثطاط، ثُطّ، ثطان ، ثطاط، ثططة.
ثط. [ ث َطط ] (ع مص ) ثطط. ثطاطت . ثطوطت . کوسه شدن . || گران شکم شدن . || ریخ زدن .
ثط. [ ث ُطط ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثطّ و اَثط.
کلمات دیگر: