نام محلی است و گاه بصورت تثنیه ثائیان گویند
ثأی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ثأی. [ ث َءْی ْ ] ( ع مص ) شکافته شدن. تباه شدن. || باز شدن درز مشک. || سوراخ شدن مهره. || مجروح گردیدن. || کشته شدن و مانند آن. || ( اِ ) نشان زخم.
ثأی. [ ث َءْی ْ ] ( اِخ ) نام محلی است و گاه بصورت تثنیه ثأیان گویند. ( مراصد الاطلاع ).
ثأی. [ ث َءْی ْ ] ( اِخ ) نام محلی است و گاه بصورت تثنیه ثأیان گویند. ( مراصد الاطلاع ).
ثأی . [ ث َءْی ْ ] (اِخ ) نام محلی است و گاه بصورت تثنیه ثأیان گویند. (مراصد الاطلاع ).
ثأی . [ ث َءْی ْ ] (ع مص ) شکافته شدن . تباه شدن . || باز شدن درز مشک . || سوراخ شدن مهره . || مجروح گردیدن . || کشته شدن و مانند آن . || (اِ) نشان زخم .
کلمات دیگر: