پادشانشان. [ دْ / دِ ن ِ ] ( نف مرکب ) پادشاه نشاننده. نشاننده شاه. آنکه کسی را به پادشاهی رساند :
هم در بهار عمر بود پادشانشان
هم در بهار خویش بود پادشاسیر.
هر پادشا که بر سر ملکی ممکّن است.
هم در بهار عمر بود پادشانشان
هم در بهار خویش بود پادشاسیر.
انوری.
آن پادشانشان که ز تمکین کلک اوست هر پادشا که بر سر ملکی ممکّن است.
انوری.
و رجوع به پادشه نشان و پادشاه نشان شود.