تاج العارفین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تاج العارفین. [جُل ْ رِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن امین الدین. مؤلف سلافة العصر آرد: دریای بیکران علم است و وادی بی پایان فضل در علم و دانش مقامی بلند یافت و عرفان او بر حقیقت دلیلی روشن است پدرش مفتی حنفیه و قطب شریعت بوده.پسر وی در دامنش تربیت یافت و بهترین زیور کمال را حائز گشت او را ادبی فراوان است. و از اشعار اوست :
اذکرت ربعاً من امیمة اقفرا
فارسلت دمعاً ذاشعاع احمرا
ام شاقک الغادون عنک سجرة
لما سروا و تیموا ام القری
زموا المطی واعنقوافی سیرهم
لله دمعی خلفهم یا ماجری
تاج العارفین . [ جُل ْ رِ ] (اِخ ) (سید...) ابن عبدالقادربن احمدبن سلیمان دمشقی . در نامه ٔ دانشوران در ترجمه ٔ احوال وی آمده : سید تاج العارفین پسر عبدالقادر... ولادتش در سال هزار و بیست و هفت روی داد و در شهر دمشق که کرسی بلاد شامیه می باشد از مشایخ کبار و صدور عالی مقدار محسوب می گردید و در زمان خود که نصف اخیر ازمائه ٔ یازدهم هجری است از جرگ کبراء ارباب تصوف و رؤساء اهل سلوک بمزید اشتهار و فرط اعتبار و علوهمت و بسط کف وسعه ٔ عطا امتیاز داشت و در عبادت و ذکر و وظایف طاعات و اوراد هیچوقت از او فتور بظهور نمی رسید و در تمام عمر هر شب به وقت سحر حاضر جامع اموی میگردید و از آنجا بصلوة واذکار اشتغال می ورزید این عادت ستوده هیچگاه از او فوت نشد و خدمت مزار سیدی شیخ ارسلان قدس اﷲ سره که از معتبرین اساتید ارباب طریقت بود.و تربت او در دمشق مقصد اکابر و اصاغر مسلمین است بسید تاج العارفین و دو برادرش استاد کبیر شیخ صالح و عالم عامل شیخ سلیمان تعلق داشت و آن سه برادر در این خدمت میان خویش نوبتی معیّن داشتند که هر کدام در کشیک خود به خدمت مزارقیام می کرد. علامة المورخین مولی محمدبن محب الدین دمشقی مختصری از ترجمه ٔ سید تاج العارفین در معجم خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر مندرج ساخته است در آنجا میفرماید که السید تاج العارفین الدمشقی القادری احد صدور المشایخ رؤوس المحافل بدمشق و کان شیخاً موقراً عالی الهمة مبسوط الکف حمولاً صبوراً مداوماً علی العبادة و لایفترعنها. و بالجمله این بزرگوار از رؤسای اخیار آن روزگار بوده است و فوتش در نیمه ٔ شهر ربیعالاول از سال یکهزار و نود و نه اتفاق افتاد و در زاویه ای که بسلسله ٔ ایشان متعلق است نزدیک پدر و جدش بخاک رفت . (نامه ٔ دانشوران ج 2 جزء 4 ص 153).
تاج العارفین . [ جُل ْ رِ ] (اِخ ) (سید...) دمشقی رجوع به تاج العارفین ابن عبدالقادر ... شود.
تاج العارفین . [جُل ْ رِ ] (اِخ ) ابن محمدبن امین الدین . مؤلف سلافة العصر آرد: دریای بیکران علم است و وادی بی پایان فضل در علم و دانش مقامی بلند یافت و عرفان او بر حقیقت دلیلی روشن است پدرش مفتی حنفیه و قطب شریعت بوده .پسر وی در دامنش تربیت یافت و بهترین زیور کمال را حائز گشت او را ادبی فراوان است . و از اشعار اوست :
اذکرت ربعاً من امیمة اقفرا
فارسلت دمعاً ذاشعاع احمرا
ام شاقک الغادون عنک سجرة
لما سروا و تیموا ام القری
زموا المطی واعنقوافی سیرهم
لله دمعی خلفهم یا ماجری
ماقطرت للسیر احمال لهم
الا و دمعی فی الرکاب تقطرا
فکان ظهر البید بطن صحیفة
و قطار هم فیه تحاکی الاسطرا
و کانها بهوادج قد رفعت
سفن و دمع العین یحکی الابحرا
رحلوا و ما عاجوا علی مضناهم
واها لحظی کیف کنت مؤخرا
ان کان جسمی فی الدیار مخلفاً
فالقلب معهم حیث قالوا هجرا
اظهرت صبری عنهم متجلداً
و کتمت وجدی فیهم مستبشرا
غدا العذول یقول لی من بعدهم
باد هواک صبرت ام لم تصبرا
و از اوست :
وحق من کوّن الاشیاء تکوینا
نارالمحبة فی الاحشاء تکوینا
و کلماهب من نجد نسیم صبا
ازمة الشوق للاحباب تلوینا
و کلما سار رکب لم نسرمعه
اجری الدموع دماء من اماقینا
هیهات نسلو و مانسلو محبتهم
و لو ارونا من الهجران تلوینا
ساروا فراح فؤادی سائراً معهم
یقفو الرکائب فی اثر المحبینا
جسمی بمصر و قلبی بالحجاز یری
من صدق حب و ود حکما فینا
سقیاً لایامنا ما کان اطیبها
بالرقمتین و ما احلی لیالینا.
(سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر صص 412 - 413).