کلمه جو
صفحه اصلی

جادوجنبل کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جادو کردن .

لغت نامه دهخدا

جادوجنبل کردن. [ جَم ْ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سحر کردن. به سحرو جادو توسل جستن. افسون کردن. رجوع به جادو شود.

پیشنهاد کاربران

جادوجَنبَلیدن.


کلمات دیگر: