باد فروریز بسیار سردی که وقتی به زمینهای پست یا سواحل میرسد، گرمایش ترمودینامیکی آن برای رسیدن به دمای معمول منطقه ناکافی است و بهصورت بادی سرد ظاهر میشود
سردباد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرد باد. [ س َ ] ( اِ مرکب ) آه سرد. ناله سرد :
همان شهر ایرانش آمد بیاد
همی برکشید از جگر سرد باد.
ز دل بر یکی سرد باد آمدش.
همی از جگر سرد باد آورم.
نمایم باد را حال دل خویش.
خروشان گرفته قبای قباد.
همان شهر ایرانش آمد بیاد
همی برکشید از جگر سرد باد.
فردوسی.
چو گفتار موبد بیاد آمدش ز دل بر یکی سرد باد آمدش.
فردوسی.
چو از پندهای تو یاد آورم همی از جگر سرد باد آورم.
فردوسی.
برآرم سرد بادی زین دل ریش نمایم باد را حال دل خویش.
( ویس و رامین ).
همه شهر با گریه و سرد بادخروشان گرفته قبای قباد.
اسدی.
دانشنامه عمومی
سَردباد (در زبان های اروپایی: Bora) باد پایین رو خشک و بسیار سردی است که در دریای آدریاتیک، کرواسی، ایتالیا، یونان و ترکیه می وزد.این باد از سوی شمال خاوری و در زمستان می وزد.
Hann, Handbook of Climatology Robert DeCourcy Ward, tr. (۱۹۰۳
فرهنگستان زبان فارسی. فرهنگ واژه های مصوّب فرهنگستان - دفتر پنجم. بخش حوزه.
سردباد بر فراز فلات بالکان پدید می آید و از یک دیوارهٔ پرشیب با ارتفاع یک کیلومتر به سوی پایین فرومی وزد.
Hann, Handbook of Climatology Robert DeCourcy Ward, tr. (۱۹۰۳
فرهنگستان زبان فارسی. فرهنگ واژه های مصوّب فرهنگستان - دفتر پنجم. بخش حوزه.
سردباد بر فراز فلات بالکان پدید می آید و از یک دیوارهٔ پرشیب با ارتفاع یک کیلومتر به سوی پایین فرومی وزد.
wiki: سردباد
فرهنگستان زبان و ادب
{bora} [علوم جَوّ] باد فروریز بسیار سردی که وقتی به زمین های پست یا سواحل می رسد، گرمایش ترمودینامیکی آن برای رسیدن به دمای معمول منطقه ناکافی است و به صورت بادی سرد ظاهر می شود
کلمات دیگر: