trimmings of a tree, lops, browse
سرشاخه
فارسی به انگلیسی
browse, twig
فرهنگ فارسی
گلی که بر سر شاخ باشد . شاخ. گل دار یا نوک شاخ. درخت .
انشعابی نورسته از انتهای شاخه که معمولاً متعلق به فصل سپریشدۀ رویش است
لغت نامه دهخدا
سرشاخه. [ س َ خ َ /خ ِ ] ( اِ مرکب ) گلی که بر سر شاخ باشد. ( بهار عجم ) ( آنندراج ). شاخه گل دار. ( ناظم الاطباء ) :
بچهره مایه حسن گلستان
گلی سرشاخه آتش پرستان.
بچهره مایه حسن گلستان
گلی سرشاخه آتش پرستان.
حکیم زلالی ( از بهار عجم ).
|| نوک شاخه درخت. ( ناظم الاطباء ).فرهنگستان زبان و ادب
{twig} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] انشعابی نورسته از انتهای شاخه که معمولاً متعلق به فصل سپری شدۀ رویش است
گویش مازنی
/sar shaaKhe/ شاخه ی بزرگ درخت که از آن هیزم گیرند
شاخه ی بزرگ درخت که از آن هیزم گیرند
کلمات دیگر: