( رصعة ) رصعة. [ رَ ص َ ع َ ] ( ع اِ ) واحد رصع. یک زنبور عسل خرد. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از تاج العروس ). همانطور که در ماده «رَصَع» گفته شد مؤلف منتهی الارب و به تبع او صاحب ناظم االاطباء و آنندراج ، «نحل » را به تصحیف «نخل » خوانده و یک خرمابن ریزه معنی کرده اند که نادرست است. رجوع به متون مذکور شود.
رصعه
لغت نامه دهخدا
رصعة. [ رَ ص َ ع َ ] (ع اِ) واحد رصع. یک زنبور عسل خرد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از تاج العروس ). همانطور که در ماده ٔ «رَصَع» گفته شد مؤلف منتهی الارب و به تبع او صاحب ناظم االاطباء و آنندراج ، «نحل » را به تصحیف «نخل » خوانده و یک خرمابن ریزه معنی کرده اند که نادرست است . رجوع به متون مذکور شود.
کلمات دیگر: