کلمه جو
صفحه اصلی

خرتیری

لغت نامه دهخدا

خرتیری. [ خ َرْ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به خرتیر.

خرتیری. [ خ َرْ رَ ] ( اِخ ) ابوزید ( روزند ) حمدون خرتیری دهستانی. از روات بود. وی از احمدبن جریر باباتی روایت کرد و ابراهیم بن سلیمان قومسی از او روایت دارد. ( از معجم البلدان ). رجوع به انساب سمعانی شود.

خرتیری . [ خ َرْ رَ ] (اِخ ) ابوزید (روزند) حمدون خرتیری دهستانی . از روات بود. وی از احمدبن جریر باباتی روایت کرد و ابراهیم بن سلیمان قومسی از او روایت دارد. (از معجم البلدان ). رجوع به انساب سمعانی شود.


خرتیری . [ خ َرْ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به خرتیر.



کلمات دیگر: