حساب خواستن
حساب طلبیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حساب طلبیدن. [ ح ِ طَ ل َ دَ ] مرکب ) حساب خواستن. حساب کشیدن :
فردا که حساب جمله عالم طلبند
آن ذره که در حساب ناید مائیم.
فردا که حساب جمله عالم طلبند
آن ذره که در حساب ناید مائیم.
افضل کاشی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: