کلمه جو
صفحه اصلی

حسافه

لغت نامه دهخدا

( حسافة ) حسافة. [ ح ُ ف َ ] ( ع اِ ) آنچه بیفتد از خرما. ( مهذب الاسماء ). آنچه فرو ریزد از خرمای تباه شده از درخت از پوستهای خرما. || خشم. || کینه. دشمنی. ( منتهی الارب ). || آب اندک. || بقیه طعام. || سونش سیم. ( منتهی الارب ).
- حسافه ناس ؛فرومایگان از مردم. ( منتهی الارب ).

حسافة. [ ح ُ ف َ ] (ع اِ) آنچه بیفتد از خرما. (مهذب الاسماء). آنچه فرو ریزد از خرمای تباه شده از درخت از پوستهای خرما. || خشم . || کینه . دشمنی . (منتهی الارب ). || آب اندک . || بقیه ٔ طعام . || سونش سیم . (منتهی الارب ).
- حسافه ٔ ناس ؛فرومایگان از مردم . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: