گلوله , گلوله تفنگ
رصاصه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
بخیل سنگ چسبیده بر زمین در کنار چشمه روان
لغت نامه دهخدا
رصاصة. [ رَص ْ صا ص َ ] (ع ص ، اِ) بخیل . || سنگ چسبیده بر زمین در کنار چشمه ٔ روان . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رصراصة.
( رصاصة ) رصاصة. [ رَ ص َ ] ( ع اِ )یک قطعه از رصاص. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ).
رصاصة. [ رَص ْ صا ص َ ] ( ع ص ، اِ ) بخیل. || سنگ چسبیده بر زمین در کنار چشمه روان. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رصراصة.
رصاصة. [ رَص ْ صا ص َ ] ( ع ص ، اِ ) بخیل. || سنگ چسبیده بر زمین در کنار چشمه روان. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رصراصة.
رصاصة. [ رَ ص َ ] (ع اِ)یک قطعه از رصاص . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: