کلمه جو
صفحه اصلی

رصده

لغت نامه دهخدا

( رصدة ) رصدة. [ رَ دَ ] ( ع اِ ) یک دفعه باران. ج ، رصاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ).

رصدة. [ رُ دَ ] ( ع اِ ) گاژه صیاد. ( منتهی الارب ). گازه صیاد. ( ناظم الاطباء ). کازه صیاد. ( آنندراج ). مغاک جهت شکار شیر و دد. ( از اقرب الموارد ). || حلقه ای از مس و یا نقره که در دوال شمشیر باشد. ج ، رُصَد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

رصدة. [ رَ دَ ] (ع اِ) یک دفعه باران . ج ، رصاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد).


رصدة. [ رُ دَ ] (ع اِ) گاژه ٔ صیاد. (منتهی الارب ). گازه ٔ صیاد. (ناظم الاطباء). کازه ٔ صیاد. (آنندراج ). مغاک جهت شکار شیر و دد. (از اقرب الموارد). || حلقه ای از مس و یا نقره که در دوال شمشیر باشد. ج ، رُصَد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: