کلمه جو
صفحه اصلی

سدل

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: sadel) رشته‌ی جواهر که در سینه افتد ، رشته یا گوهر ، پرده .


فرهنگ فارسی

کژی میل یا پرده که در پیش هودج کشند

لغت نامه دهخدا

سدل . [ س ُ ] (ع اِ) پرده . ج ، اسدال ، سدول ، اسدل . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).


سدل . [ س َ دَ ] (ع اِمص ) کژی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). میل . (اقرب الموارد). || (اِ) پرده که در پیش هودج کشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).


سدل . [ س ِ ] (ع اِ) رشته ٔ جواهر که بر سینه افتد. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ). قلاده از جواهر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رشته ٔ گوهر. (مهذب الاسماء). || پرده . (از اقرب الموارد).


سدل. [ س َ ] ( ع مص )جامه فروگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). فروگذاشتن مو یا جامه یا پوشش را. ( منتهی الارب ).فروهشتن جامه را. ( ناظم الاطباء ). || شکافتن جامه را. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || رفتن در شهرها. ( اقرب الموارد ).

سدل. [ س ُ ] ( ع اِ ) پرده. ج ، اسدال ، سدول ، اسدل. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ).

سدل. [ س ِ ] ( ع اِ ) رشته جواهر که بر سینه افتد. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). قلاده از جواهر. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رشته گوهر. ( مهذب الاسماء ). || پرده. ( از اقرب الموارد ).

سدل. [ س َ دَ ] ( ع اِمص ) کژی. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). میل. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) پرده که در پیش هودج کشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

سدل . [ س َ ] (ع مص )جامه فروگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). فروگذاشتن مو یا جامه یا پوشش را. (منتهی الارب ).فروهشتن جامه را. (ناظم الاطباء). || شکافتن جامه را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || رفتن در شهرها. (اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

سدل، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان چالدران در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان چالدران شمالی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۴۹ نفر (۲۰۸خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: